معنی فارسی aphilanthropy

B2

عدم علاقه به خیریه، تمایل نداشتن برای شرکت یا کمک به امور خیریه.

The disregard or lack of interest in charitable causes.

example
معنی(example):

او به خاطر عدم علاقه‌اش به خیریه در رویداد خیریه مورد انتقاد قرار گرفت.

مثال:

He was criticized for his aphilanthropy during the charity event.

معنی(example):

عدم علاقه‌اش به خیریه باعث شد که نتواند با جامعه ارتباط برقرار کند.

مثال:

Her aphilanthropy made it difficult for her to connect with the community.

معنی فارسی کلمه aphilanthropy

: معنی aphilanthropy به فارسی

عدم علاقه به خیریه، تمایل نداشتن برای شرکت یا کمک به امور خیریه.