معنی فارسی aphyllies

B1

حالت‌های مختلف عدم وجود برگ‌ها در گیاهان.

Instances of the condition of being without leaves.

example
معنی(example):

محقق موارد مختلفی از عدم برگ‌زایی را در مطالعه ثبت کرد.

مثال:

The researcher documented various cases of aphyllies in the study.

معنی(example):

عدم برگ‌زایی می‌تواند به طور قابل توجهی بر رشد و سلامت گیاه تأثیر بگذارد.

مثال:

Aphyllies can affect plant growth and health significantly.

معنی فارسی کلمه aphyllies

: معنی aphyllies به فارسی

حالت‌های مختلف عدم وجود برگ‌ها در گیاهان.