معنی فارسی apperceive
B1درک کردن یا آگاه شدن از چیزی، به ویژه چیزی ظریف یا ناپیدا.
To become aware of something through perception.
- VERB
example
معنی(example):
نتوانستم تفاوت بین دو نقاشی را درک کنم.
مثال:
I could not apperceive the difference between the two paintings.
معنی(example):
چند لحظه طول کشید تا تغییرات ظریف در رفتار او را درک کنم.
مثال:
It took a moment to apperceive the subtle changes in his behavior.
معنی فارسی کلمه apperceive
:
درک کردن یا آگاه شدن از چیزی، به ویژه چیزی ظریف یا ناپیدا.