معنی فارسی applyment

B2

اعمال یا به کارگیری یک سیاست، شیوه، یا مفهوم خاص.

The act of applying or putting something into practice.

example
معنی(example):

اعمال این سیاست از ماه آینده آغاز خواهد شد.

مثال:

The applyment of the policy will take effect next month.

معنی(example):

درخواست او برای این کمک مالی پذیرفته شد.

مثال:

His applyment for the grant was accepted.

معنی فارسی کلمه applyment

: معنی applyment به فارسی

اعمال یا به کارگیری یک سیاست، شیوه، یا مفهوم خاص.