معنی فارسی apprehendingly
B1به شکل نگرانکننده، نشاندهنده احساس اضطراب یا ترس در وضعیتها.
In a manner reflecting fear or concern.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با نگرانی به ابرهای تیره نگاه کرد و از طوفان ترسید.
مثال:
He looked apprehendingly at the dark clouds, fearing a storm.
معنی(example):
کودک با نگرانی درباره صداهای عجیب در شب صحبت کرد.
مثال:
The child spoke apprehendingly about the strange noises at night.
معنی فارسی کلمه apprehendingly
:
به شکل نگرانکننده، نشاندهنده احساس اضطراب یا ترس در وضعیتها.