معنی فارسی approvably

B1

به طور قابل تأیید، به شکلی که می‌تواند تأیید شود.

In a manner that is capable of being approved.

example
معنی(example):

تصمیم به طرز قابل تأیید طبق تمام مقررات اتخاذ شد.

مثال:

The decision was made approvably following all regulations.

معنی(example):

او ایده‌های خود را به طرز قابل تأیید در جلسه مطرح کرد.

مثال:

She presented her ideas approvably during the meeting.

معنی فارسی کلمه approvably

: معنی approvably به فارسی

به طور قابل تأیید، به شکلی که می‌تواند تأیید شود.