معنی فارسی asphyxiant
B2گازی که میتواند باعث اختلال در تنفس شود.
A substance that can cause a lack of oxygen leading to suffocation.
- NOUN
example
معنی(example):
دود یک گاز خفگی است که میتواند نفس کشیدن را دشوار کند.
مثال:
Smoke is an asphyxiant that can make it hard to breathe.
معنی(example):
برخی مواد شیمیایی در فضاهای محصور به عنوان گازهای خفگی عمل میکنند.
مثال:
Certain chemicals act as asphyxiants in enclosed spaces.
معنی فارسی کلمه asphyxiant
:
گازی که میتواند باعث اختلال در تنفس شود.