معنی فارسی asphyxy
B1خفگی، وضعیتی که در آن فرد نمیتواند به درستی نفس بکشد.
A condition resulting from a lack of air, leading to suffocation.
- OTHER
example
معنی(example):
خفگی زمانی رخ میدهد که فرد قادر به تنفس صحیح نباشد.
مثال:
Asphyxy can occur when someone is unable to breathe properly.
معنی(example):
علائم خفگی شامل سرفه و تنگی نفس است.
مثال:
The symptoms of asphyxy include coughing and shortness of breath.
معنی فارسی کلمه asphyxy
:
خفگی، وضعیتی که در آن فرد نمیتواند به درستی نفس بکشد.