معنی فارسی assentingly
B1به معنای تایید یا موافقت به صورت غیرکلامی یا کلامی.
In a manner indicating agreement or approval.
- ADVERB
example
معنی(example):
هنگامی که معلم موضوع را توضیح داد، دانشآموز به طرز موافقانهای سرش را تکان داد.
مثال:
The student nodded assentingly when the teacher explained the topic.
معنی(example):
او به طور موافقانه به پیشنهادی که همکارش مطرح کرد، پاسخ داد.
مثال:
She responded assentingly to the proposal made by her colleague.
معنی فارسی کلمه assentingly
:
به معنای تایید یا موافقت به صورت غیرکلامی یا کلامی.