معنی فارسی assumedly
B1به معنای اینکه بنا به فرض یا گمان در حال حاضر چیزی درست است.
In a manner that is assumed or supposed; presumedly.
- ADVERB
example
معنی(example):
به طور فرضی، او تا ظهر خواهد رسید.
مثال:
Assumedly, he will arrive by noon.
معنی(example):
به طور فرضی، پروژه به موقع تمام خواهد شد.
مثال:
Assumedly, the project will be completed on time.
معنی فارسی کلمه assumedly
:
به معنای اینکه بنا به فرض یا گمان در حال حاضر چیزی درست است.