معنی فارسی assumable

B2

قابل فرض، چیزی که می‌توان آن را به عنوان یک واقعیت برای اهداف منطقی در نظر گرفت.

Capable of being accepted as valid or true; presumed.

example
معنی(example):

این داده‌ها برای پیش‌بینی روندهای آینده قابل فرض هستند.

مثال:

The data is assumable for predicting future trends.

معنی(example):

قابل فرض است که پروژه در زمان مقرر تمام شود اگر همه همکاری کنند.

مثال:

It's assumable that the project will be completed on time if everyone cooperates.

معنی فارسی کلمه assumable

: معنی assumable به فارسی

قابل فرض، چیزی که می‌توان آن را به عنوان یک واقعیت برای اهداف منطقی در نظر گرفت.