معنی فارسی assumably
B1بهاحتمال، بهطور منطقی میتوان فرض کرد که چنین است.
In a way that can be presumed or assumed; likely.
- ADVERB
example
معنی(example):
این کار بهاحتمال زیاد تا پایان هفته به اتمام خواهد رسید.
مثال:
The task will presumably be finished by the end of the week.
معنی(example):
آنها بهاحتمال زیاد از سیاستهای جدید مطلع هستند.
مثال:
They are assumably aware of the new policies in place.
معنی فارسی کلمه assumably
:
بهاحتمال، بهطور منطقی میتوان فرض کرد که چنین است.