معنی فارسی assumptious
B2نشاندهنده طرز تفکر یا رفتار بر پایه فرضیات بیاساس.
Characterized by making assumptions without proof; presumptuous.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اظهارات فرضی او در طول بحث دیگران را آزرده کرد.
مثال:
His assumptious remarks during the discussion offended others.
معنی(example):
او نگرشی پیشفرضی داشت که دوستانش را ناراحت کرد.
مثال:
She had an assumptious attitude that annoyed her friends.
معنی فارسی کلمه assumptious
:
نشاندهنده طرز تفکر یا رفتار بر پایه فرضیات بیاساس.