معنی فارسی astricting
B1محدود کردن، سختگیری در رفتار یا شرایطی که آزادی عمل را کاهش میدهد.
Causing to be restricted, limiting or constraining in some way.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قوانین رفتار دانشآموزان را محدود میکنند.
مثال:
The rules are astricting the behavior of the students.
معنی(example):
نگرش محدود او باعث شد که دیگران نتوانند خود را بیان کنند.
مثال:
His astricting attitude made it hard for others to express themselves.
معنی فارسی کلمه astricting
:
محدود کردن، سختگیری در رفتار یا شرایطی که آزادی عمل را کاهش میدهد.