معنی فارسی autonomist

B1

فردی که به استقلال و خودمانی بودن مناطق اعتقاد دارد.

A person who advocates for autonomy or self-governance.

example
معنی(example):

یک خودمختار به استقلال مناطق اعتقاد دارد.

مثال:

An autonomist believes in the independence of regions.

معنی(example):

جنبش خودمختاری به دنبال افزایش استقلال برای دولت‌های محلی است.

مثال:

The autonomist movement seeks greater autonomy for local governments.

معنی فارسی کلمه autonomist

: معنی autonomist به فارسی

فردی که به استقلال و خودمانی بودن مناطق اعتقاد دارد.