معنی فارسی autonomize

B2

به خودمختار کردن یا مستقل کردن یک سیستم یا فرآیند.

To make something autonomous, to enable self-governance.

example
معنی(example):

ما باید راه‌هایی برای خودمختار کردن سیستم‌های خود پیدا کنیم.

مثال:

We need to find ways to autonomize our systems.

معنی(example):

خودمختار کردن یک فرآیند به معنای ایجاد آن به‌صورت خودتنظیم است.

مثال:

To autonomize a process means to make it self-regulating.

معنی فارسی کلمه autonomize

: معنی autonomize به فارسی

به خودمختار کردن یا مستقل کردن یک سیستم یا فرآیند.