معنی فارسی aversation
B1حالت یا احساس عدم علاقه یا نفرت نسبت به چیزی.
A state or feeling of dislike or aversion to something.
- NOUN
example
معنی(example):
مقابله او با جمعیت باعث شد که مکانهای ساکت را ترجیح دهد.
مثال:
His aversation to crowds made him prefer quiet places.
معنی(example):
او در طول جلسه مخالفتش با سخنرانی عمومی را ابراز کرد.
مثال:
She expressed her aversation to public speaking during the meeting.
معنی فارسی کلمه aversation
:
حالت یا احساس عدم علاقه یا نفرت نسبت به چیزی.