معنی فارسی avertiment

B1

اخطار، هشدار یا نشانه‌ای برای آگاه کردن در مورد خطر یا مشکلی.

A warning or notification about a potential danger.

example
معنی(example):

او یک اخطار درباره خطر احتمالی دریافت کرد.

مثال:

He received an avertiment about the potential hazard.

معنی(example):

این اخطار برای اطمینان از ایمنی صادر شد.

مثال:

The avertiment was issued to ensure safety.

معنی فارسی کلمه avertiment

: معنی avertiment به فارسی

اخطار، هشدار یا نشانه‌ای برای آگاه کردن در مورد خطر یا مشکلی.