معنی فارسی avg

B1

عدد یا مقداری که به عنوان نماینده‌ای برای مجموعه‌ای از داده‌ها عمل می‌کند.

A value that represents the central or typical value in a set of data.

example
معنی(example):

میانگین نمره کلاس 75 بود.

مثال:

The average score of the class was 75.

معنی(example):

به طور متوسط، اینجا 100 روز در سال باران می‌بارد.

مثال:

On average, it rains here 100 days a year.

معنی فارسی کلمه avg

: معنی avg به فارسی

عدد یا مقداری که به عنوان نماینده‌ای برای مجموعه‌ای از داده‌ها عمل می‌کند.