معنی فارسی awardment
B1عمل اعطای جوایز به افراد شایسته.
The act of granting awards, especially in a formal setting.
- NOUN
example
معنی(example):
اعطای جوایز در پایان سال انجام شد.
مثال:
The awardment took place at the end of the year.
معنی(example):
مراسم اعطای افتخارات با حضور خوبی برگزار شد.
مثال:
The ceremony for the awardment of honors was well attended.
معنی فارسی کلمه awardment
:
عمل اعطای جوایز به افراد شایسته.
