معنی فارسی awarn

B1

هشدار دادن، آگاه کردن کسی از موضوعی.

To give someone a warning or inform them of a situation.

example
معنی(example):

من باید او را در مورد زمان جلسه آگاه کنم.

مثال:

I need to awarn him about the meeting time.

معنی(example):

مهم است که دیگران را از خطرات احتمالی آگاه کنیم.

مثال:

It's important to awarn others of potential dangers.

معنی فارسی کلمه awarn

: معنی awarn به فارسی

هشدار دادن، آگاه کردن کسی از موضوعی.