معنی فارسی awarrant

B2

حکم قضایی، مجوز رسمی که به پلیس یا نهادهای مشخص دیگر اجازه می‌دهد تا از یک مکان خاص بازرسی کنند.

A legal document issued by a court that gives police permission to do something, such as search a premises.

example
معنی(example):

پلیس یک حکم جستجو برای بازرسی از محل دریافت کرد.

مثال:

The police secured a warrant to search the premises.

معنی(example):

او قبل از ورود به دادگاه، حکم خود را به قاضی نشان داد.

مثال:

She showed the judge her warrant before entering the courtroom.

معنی فارسی کلمه awarrant

: معنی awarrant به فارسی

حکم قضایی، مجوز رسمی که به پلیس یا نهادهای مشخص دیگر اجازه می‌دهد تا از یک مکان خاص بازرسی کنند.