معنی فارسی axised
B2به محور درآوردن، در مهندسی و طراحی به معنای مشخص کردن محور اصلی یک ساختار.
Adjusted or aligned to a specific axis.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مدل به محور اصلی در آمده بود تا ثبات را بهبود بخشد.
مثال:
The model was axised to improve stability.
معنی(example):
ساختار برای ایجاد تعادل بهتر به محور اصلی در آمده بود.
مثال:
The structure was axised for better balance.
معنی فارسی کلمه axised
:
به محور درآوردن، در مهندسی و طراحی به معنای مشخص کردن محور اصلی یک ساختار.