معنی فارسی axisymmetry

B2

تقارن در اطراف یک محور، به طوری که شکل در هر طرف محور مشابه باشد.

Symmetry around an axis, where the shape is identical on both sides of the axis.

example
معنی(example):

شکل جسم حول محور مرکزی خود، محور تقارنی را نشان می‌دهد.

مثال:

The shape of the object shows axisymmetry around its central axis.

معنی(example):

در مهندسی، تقارن محوری تحلیل اشیاء چرخشی را ساده می‌کند.

مثال:

In engineering, axisymmetry simplifies the analysis of rotating objects.

معنی فارسی کلمه axisymmetry

: معنی axisymmetry به فارسی

تقارن در اطراف یک محور، به طوری که شکل در هر طرف محور مشابه باشد.