معنی فارسی babbly

B1

بابلی، صفتی که به افرادی اشاره دارد که به راحتی و با خوشحالی صحبت می‌کنند.

Characterized by or inclined to babble or talk incessantly.

example
معنی(example):

دختر پرحرف به سرعت در مهمانی دوستانی پیدا کرد.

مثال:

The babbly girl quickly made friends at the party.

معنی(example):

من مکالمات پرحرف را لذت‌بخش و سرگرم‌کننده می‌دانم.

مثال:

I find babbly conversations enjoyable and entertaining.

معنی فارسی کلمه babbly

: معنی babbly به فارسی

بابلی، صفتی که به افرادی اشاره دارد که به راحتی و با خوشحالی صحبت می‌کنند.