معنی فارسی balconied
B2ساختمانهایی که دارای بالکن هستند، معمولاً جذابتر و دلنشینتر به نظر میرسند.
Referring to buildings that have balconies, providing aesthetic and functional benefits.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هتل به دور خود بالکن داشت تا نمای بهتری ارائه دهد.
مثال:
The hotel was balconied all around for better views.
معنی(example):
ساختمانهای بالکندار به خیابان زیبایی خاصی بخشیدند.
مثال:
The balconied buildings added charm to the street.
معنی فارسی کلمه balconied
:
ساختمانهایی که دارای بالکن هستند، معمولاً جذابتر و دلنشینتر به نظر میرسند.