معنی فارسی balkily

B1

به معنای حالت تردید یا امتناع در انجام یک کار یا پذیرش یک پیشنهاد.

In a hesitant or resistant manner.

example
معنی(example):

او به پیشنهاد به طور بُلکِل (همراه با تردید) پاسخ داد و عدم تمایل خود را نشان داد.

مثال:

She responded balkily to the suggestion, showing her reluctance.

معنی(example):

او به تردید پاسخ داد و نسبت به تصمیم اطمینان نداشت.

مثال:

He answered balkily, unsure about the decision.

معنی فارسی کلمه balkily

: معنی balkily به فارسی

به معنای حالت تردید یا امتناع در انجام یک کار یا پذیرش یک پیشنهاد.