معنی فارسی balneatory
B2مرتبط با حمامها و امکانات درمان آب.
Relating to baths and facilities for water treatment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تاسیسات بالنیاتوری با امکانات مدرن تجهیز شده بودند.
مثال:
The balneatory facilities were equipped with modern amenities.
معنی(example):
او گزینههای بالنیاتوری را در استراحتگاه در نظر گرفت.
مثال:
She considered the balneatory options at the resort.
معنی فارسی کلمه balneatory
:
مرتبط با حمامها و امکانات درمان آب.