معنی فارسی bandylegged
B1بندلیگد، به موجودی اطلاق میشود که پاهایش به گونهای نامتناسب و خمیده است.
Describing a creature or person with crooked or bent legs.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گربه بندلیگد به طور ناگواری در اطراف اتاق حرکت میکرد.
مثال:
The bandylegged cat moved awkwardly around the room.
معنی(example):
او موجود بندلیگد را به عنوان موجودی خندهدار و دست و پا چلفتی توصیف کرد.
مثال:
He described the bandylegged creature as amusingly clumsy.
معنی فارسی کلمه bandylegged
:
بندلیگد، به موجودی اطلاق میشود که پاهایش به گونهای نامتناسب و خمیده است.