معنی فارسی barmkin
B1به معنای کودک دیوانه یا کسی که رفتارهای عجیب و مضحکی انجام میدهد.
A playful or silly child; someone who behaves in a comical manner.
- NOUN
example
معنی(example):
کودک کمی دیوانه بود و همیشه همه را میخنداند.
مثال:
The child was a little barmkin, always making everyone laugh.
معنی(example):
او به خاطر کارهای دیوانهوارش یک دیوانه نامیده شد.
مثال:
She was called a barmkin for her silly antics.
معنی فارسی کلمه barmkin
:
به معنای کودک دیوانه یا کسی که رفتارهای عجیب و مضحکی انجام میدهد.