معنی فارسی barricadoed
B1فعل برای توصیف عملی که در آن یک منطقه با موانع مسدود میشود.
The act of blocking an area with barriers.
- VERB
example
معنی(example):
این منطقه برای جلوگیری از دسترسی غیرمجاز بارییکادو شده بود.
مثال:
The area was barricadoed to prevent unauthorized access.
معنی(example):
این شهر از زمانی که ناآرامیها آغاز شد، بارییکادو شده است.
مثال:
The town has been barricadoed since the unrest began.
معنی فارسی کلمه barricadoed
:
فعل برای توصیف عملی که در آن یک منطقه با موانع مسدود میشود.