معنی فارسی bastardy

B2

باسطاردی، اصطلاحی برای توصیف زادگاهی غیرقانونی و عواقب اجتماعی آن.

The condition of being born out of wedlock, historically associated with stigma.

example
معنی(example):

باسطاردی معمولاً در جوامع تاریخی به شدت منع می‌شد.

مثال:

Bastardy was often stigmatized in historical societies.

معنی(example):

مفهوم باسطاردی با گذشت زمان تغییر کرده است.

مثال:

The concept of bastardy has evolved over time.

معنی فارسی کلمه bastardy

: معنی bastardy به فارسی

باسطاردی، اصطلاحی برای توصیف زادگاهی غیرقانونی و عواقب اجتماعی آن.