معنی فارسی be about to do something
B1عبارتی برای بیان این است که شخص در آستانه انجام یک عمل است.
An expression indicating that someone is very close to doing something.
- IDIOM
example
معنی(example):
من در حال رفتن از خانه هستم.
مثال:
I am about to leave the house.
معنی(example):
او در حال شروع ارائهاش است.
مثال:
She is about to start her presentation.
معنی فارسی کلمه be about to do something
:
عبارتی برای بیان این است که شخص در آستانه انجام یک عمل است.