معنی فارسی be hard on
B1به کسی سخت گرفتن، در زمینهای که فرد انتظار دارد به طرز منصفانهای قضاوت شود، معمولاً به صورت منفی به کار میرود.
To critique or judge someone harshly over their actions or behavior.
- IDIOM
example
معنی(example):
او وقتی اشتباه میکند، معمولاً به خودش سخت میگیرد.
مثال:
She tends to be hard on herself when she makes mistakes.
معنی(example):
والدین باید سعی کنند که همیشه به فرزندانشان سخت نگیرند.
مثال:
Parents should try not to be hard on their children all the time.
معنی فارسی کلمه be hard on
:
به کسی سخت گرفتن، در زمینهای که فرد انتظار دارد به طرز منصفانهای قضاوت شود، معمولاً به صورت منفی به کار میرود.