معنی فارسی be hanging over someone's head

B2

به معنای احساس نگرانی یا اضطراب ناشی از مسئله‌ای که حل نشده باقی مانده است.

To be in a state of anxiety due to an impending problem or obligation.

example
معنی(example):

مهلت زمانی بر سر او آویزان بود و باعث استرس او می‌شد.

مثال:

The deadline was hanging over his head, causing him stress.

معنی(example):

با آن بدهی که بر سرش آویزان بود، نمی‌توانست راحت باشد.

مثال:

With that debt hanging over her head, she couldn't relax.

معنی فارسی کلمه be hanging over someone's head

:

به معنای احساس نگرانی یا اضطراب ناشی از مسئله‌ای که حل نشده باقی مانده است.