معنی فارسی be hard put

B1

دچار مشکل بودن یا در شرایط سختی قرار داشتن، معمولاً در شرایطی که منابع یا گزینه‌ها محدود هستند.

To be in a difficult situation where options are limited.

example
معنی(example):

من در طول جشنواره به سختی توانستم یک پارکینگ پیدا کنم.

مثال:

I was hard put to find a parking spot during the festival.

معنی(example):

آنها به سختی توانستند پروژه را به موقع تمام کنند.

مثال:

They were hard put to finish the project on time.

معنی فارسی کلمه be hard put

: معنی be hard put به فارسی

دچار مشکل بودن یا در شرایط سختی قرار داشتن، معمولاً در شرایطی که منابع یا گزینه‌ها محدود هستند.