معنی فارسی be in at the kill
B2در لحظه کشتن بودن، حضور در زمان پایان یک رویداد مهم یا پیروزی که موفقیت کسی یا گروهی را نمایان میکند.
To be present at the climax or successful conclusion of an endeavor.
- IDIOM
example
معنی(example):
شکارچیان وقتی سرانجام قیمت را گرفتند در لحظه کشتن حاضر بودند.
مثال:
The hunters were in at the kill when they finally caught the deer.
معنی(example):
او در لحظه کشتن حاضر بود وقتی تیمش اهدافشان را تا پایان فصل به دست آورد.
مثال:
He was in at the kill when his team achieved their goals by the end of the season.
معنی فارسی کلمه be in at the kill
:
در لحظه کشتن بودن، حضور در زمان پایان یک رویداد مهم یا پیروزی که موفقیت کسی یا گروهی را نمایان میکند.