معنی فارسی be shot of
B2به معنی رهایی از چیزی یا کسی است که فرد نمیخواهد در کنار آنها باشد.
To get rid of someone or something; to be free of something unwanted.
- IDIOM
example
معنی(example):
خوشحالم که از آن کار سخت خلاص شدم.
مثال:
I’m glad to be shot of that difficult task.
معنی(example):
او میخواست از ماشین قدیمیاش خلاص شود.
مثال:
He wanted to be shot of his old car.
معنی فارسی کلمه be shot of
:
به معنی رهایی از چیزی یا کسی است که فرد نمیخواهد در کنار آنها باشد.