معنی فارسی be unable to believe one's eyes
B1عبارتی است برای بیان شگفتی و حیرت نسبت به چیزی که دیده شده است.
An expression used to convey astonishment or disbelief at something seen.
- IDIOM
example
معنی(example):
وقتی او غروب خورشید زیبا را دید، نمیتوانست باور کند که چه میبیند.
مثال:
When she saw the beautiful sunrise, she was unable to believe her eyes.
معنی(example):
او وقتی تردستی را تماشا میکرد، نمیتوانست باور کند که چه میبیند.
مثال:
He was unable to believe his eyes as he watched the magic trick.
معنی فارسی کلمه be unable to believe one's eyes
:عبارتی است برای بیان شگفتی و حیرت نسبت به چیزی که دیده شده است.