معنی فارسی beardedness
B1beardedness، ویژگی داشتن ریش که ممکن است به نمای ظاهری و شخصیت فرد اشاره داشته باشد.
The quality of having a beard, which may refer to a person's appearance and character.
- NOUN
example
معنی(example):
ریشداری او به ظاهرش جاذبه خاصی داد.
مثال:
His beardedness gave him a rugged look.
معنی(example):
ریشداری معمولاً با حکمت مرتبط است.
مثال:
Beardedness is often associated with wisdom.
معنی فارسی کلمه beardedness
:
beardedness، ویژگی داشتن ریش که ممکن است به نمای ظاهری و شخصیت فرد اشاره داشته باشد.