معنی فارسی beardless
B1بدون ریش، به وضعیتی اشاره دارد که در آن شخص به دلایل مختلفی ریش ندارد.
Without a beard; having no facial hair.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از اصلاح صورتش بدون ریش به نظر میرسید.
مثال:
He looked beardless after shaving.
معنی(example):
در تابستان، او ظاهری بدون ریش را ترجیح میدهد.
مثال:
In summer, he prefers a beardless look.
معنی فارسی کلمه beardless
:
بدون ریش، به وضعیتی اشاره دارد که در آن شخص به دلایل مختلفی ریش ندارد.