معنی فارسی bebled

B1

چروک یا ناصاف شدن سطحی، به ویژه در هنگام کار با پارچه یا مواد نرم.

To become wrinkled or creased, especially in fabric.

example
معنی(example):

هنرمند دیوار را نقاشی کرد و آن را رها کرد.

مثال:

The artist painted the wall and left it bebled.

معنی(example):

پارچه پس از شستشو به صورت چروک درآمد.

مثال:

The fabric appeared bebled after being washed.

معنی فارسی کلمه bebled

: معنی bebled به فارسی

چروک یا ناصاف شدن سطحی، به ویژه در هنگام کار با پارچه یا مواد نرم.