معنی فارسی beclaw

B1

چنگ زدن یا چنگ زدن چیزی با ناخن یا چنگال، معمولاً برای دسترسی به چیزی.

To use claws or a similar appendage to grasp or scratch at something.

example
معنی(example):

گربه با خوشحالی به پایه خراش می‌چسبد.

مثال:

The cat beclaws the scratching post happily.

معنی(example):

او تماشا کرد که پرنده به شاخه درخت می‌چسبد.

مثال:

He watched as the bird beclaws the tree branch.

معنی فارسی کلمه beclaw

: معنی beclaw به فارسی

چنگ زدن یا چنگ زدن چیزی با ناخن یا چنگال، معمولاً برای دسترسی به چیزی.