معنی فارسی becrampon

B1

به کار بردن وسایل یخ‌نوردی در زیر چکمه‌ها برای جلوگیری از لغزش.

To attach crampons to footwear, especially for climbing on ice.

example
معنی(example):

کوه‌نورد تصمیم گرفت قبل از صعود چکمه‌هایش را کرامپون کند.

مثال:

The climber decided to becrampon his boots before the ascent.

معنی(example):

مطمئن شوید که برای ایمنی در زمین یخی چکمه‌های خود را کرامپون کنید.

مثال:

Make sure to becrampon your shoes for safety on the icy terrain.

معنی فارسی کلمه becrampon

: معنی becrampon به فارسی

به کار بردن وسایل یخ‌نوردی در زیر چکمه‌ها برای جلوگیری از لغزش.