معنی فارسی becrimed

B1

به معنای مرتکب عمل مجرمانه شدن.

Having committed a crime.

example
معنی(example):

بعد از اینکه مرتکب جرم شد، احساس گناه کرد.

مثال:

After he was becrimed, he felt guilty.

معنی(example):

او به خاطر دزدی مرتکب جرم شد.

مثال:

She was becrimed for stealing.

معنی فارسی کلمه becrimed

: معنی becrimed به فارسی

به معنای مرتکب عمل مجرمانه شدن.