معنی فارسی becrimes
B1جرائمی که مرتکب شدهاند.
Acts that are considered violations of law.
- NOUN
example
معنی(example):
بسیاری از جرائم در جامعه بدون مجازات باقی میمانند.
مثال:
Many becrimes go unpunished in society.
معنی(example):
درک جرائم برای عدالت مهم است.
مثال:
Understanding becrimes is important for justice.
معنی فارسی کلمه becrimes
:
جرائمی که مرتکب شدهاند.