معنی فارسی bedirtying

B1

بیدیرتی کردن، عمل ایجاد کثیفی یا بی‌نظمی در یک مکان.

The act of making something dirty or messy.

example
معنی(example):

بچه‌ها با کفش‌های گلی خود فرش جدید را بیدیرتی می‌کنند.

مثال:

The kids are bedirtying the new carpet with their muddy shoes.

معنی(example):

فرآیند بیدیرتی کردن منطقه کمتر از یک ساعت طول کشید.

مثال:

The process of bedirtying the area took less than an hour.

معنی فارسی کلمه bedirtying

: معنی bedirtying به فارسی

بیدیرتی کردن، عمل ایجاد کثیفی یا بی‌نظمی در یک مکان.