معنی فارسی bedrizzle
B1بارش خیلی سبک و کم باران به طور پراکنده.
To rain lightly or intermittently.
- VERB
example
معنی(example):
باران ملایمی بیرون شروع به باریدن کرد.
مثال:
It began to bedrizzle lightly outside.
معنی(example):
ما تصمیم گرفتیم در خانه بمانیم چون باران سبک شروع به باریدن کرد.
مثال:
We decided to stay indoors as it started to bedrizzle.
معنی فارسی کلمه bedrizzle
:
بارش خیلی سبک و کم باران به طور پراکنده.