معنی فارسی bedwell
B1زندگی کردن یا اقامت کردن در یک مکان به مدت موقت.
To reside or stay in a place temporarily.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند در روستا برای تابستان اقامت کنند.
مثال:
They decided to bedwell in the village for the summer.
معنی(example):
زندگی کردن در یک مکان به مدت موقت را bedwell مینامند.
مثال:
To bedwell means to live or stay somewhere temporarily.
معنی فارسی کلمه bedwell
:
زندگی کردن یا اقامت کردن در یک مکان به مدت موقت.