معنی فارسی befamine

B1

به تلاش‌هایی اشاره دارد که برای کاهش گرسنگی و نیازمندی‌ها انجام می‌شود.

To alleviate famine and food scarcity in a region.

example
معنی(example):

این خیریه هدف دارد تا این منطقه را با ارائه غذا از گرسنگی نجات دهد.

مثال:

The charity aims to befamined the region by providing food.

معنی(example):

به معنای رهایی از گرسنگی و کمبود است.

مثال:

To befamined means to relieve hunger and scarcity.

معنی فارسی کلمه befamine

: معنی befamine به فارسی

به تلاش‌هایی اشاره دارد که برای کاهش گرسنگی و نیازمندی‌ها انجام می‌شود.